loading...
شهیدان ده علی

 

w0d6ggehqzljaona66b1.jpg

 

شهید علی اکبر جعفری

 

ولادت1346/10/10lmjdcphsmpov8astz9h.gif

 

محل تولد: چناروییه ده علی

 

                    شهادت:1365/10/24agpuv1xtb7jfu3saxams.jpg

 

عملیات: کربلای 5

منطقه: شلمچه

مسئولیت: کمک آرپی چی زن

تربت مطهر: حرم امامزاده زیدبن علی(ع) ده علی

 


hqa6u5c29q0lgs0hm5as.gif

 

زندگی نامه:


hqa6u5c29q0lgs0hm5as.gif

 

ولادت:lmjdcphsmpov8astz9h.gif

 

 ده روز از اولین ماه سرد زمستان سال 1346 می گذشت که صدای گریه نوزادی گرمابخش خانواده جعفری در آن سرمای طاقت فرسای زمستان آن سال شده بود دهم دی ماه سال46 علی اکبر چشمان معصوم خود را به جهان گشود تا در دی ماهی دیگر در سالهای بعد این چشمان زیبا را که با خونش آغشته شده بودند برای همیشه به روی این دنیا ببندد. او که اولین فرزند خانواده بود راه رشد و پیشرفت را از همان کودکی آغاز کرد.

0jto05lhapy1rijysz5.gif

 

دوران کودکی:

 

0jto05lhapy1rijysz5.gif

دوران کودکی خود را در دامان پاک پدر و مادری مهربان که وجودشان لبریز از عشق ائمه معصومین(ع) بود سپری کرد و از همان کودکی در پرتو تربیت صحیح خانواده عشق بازی با خدا و اهل بیت(ع) را آموخت و همراه پدر به یادگیری نماز و کارهای مذهبی پرداخت. و در این راه بسیار جدی و پرتلاش بود.در ماه محرم در گروه تعزیه به اجرای نقش می پرداخت و نقش شیر را ایفا مینمود. و در پخت آش صبح عاشورا نیز همیشه همکاری می کرد.

kp5o8kdqapuapuskw0ye.gif

 

در راه مدرسه:

 

kp5o8kdqapuapuskw0ye.gif

رسیدن به سن مدرسه او را به سوی فراگیری علم و دانش هدایت کرد و قدم در مدرسه گذاشت. دوران تحصیل ابتدایی را در ده علی  گذراند و دوران تحصیل راهنمایی را نیز به همین منوال طی کرد و در ده علی درس خواند.دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی او مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی بود و عشق به امام و انقلاب نیز  وجود شهید را نورانی کرده بود.  اکنون علی اکبر دیگر آن کودک نوپای دیروز نبود بلکه نوجوانی نیرومند شده بود که می بایست برای ادامه تحصیل روی پای خود بایستد و زندگی تنهایی و دور بودن از خانواده را تجربه نماید به همین خاطر پس از اتمام دوره راهنمایی برای ادامه تحصیلات در مقطع  دبیرستان رهسپار یزد گردید. سال اوّل دبیرستان را در یزد گذراند ولی به دلیل دور بودن راه یزد تا ده علی از یزد نقل مکان کرد و برای ادامه تحصیل به کوهبنان آمد سال دوم دبیرستان که در کوهبنان درس خواند سال موفقی برای او نبود چرا که در این سال مردود شد و دوباره سال بعد در پایه دوم دبیرستان مشغول به تحصیل شد

q6lfj92k5goy29gbr7ez.gif

 

احساس تکلیف و حضور در جبهه:

 

q6lfj92k5goy29gbr7ez.gif

اولین حضور او در سال 63 و برای بازسازی شهرجنگ زده بستان بود که به مدّت 25روز به آنجا رفت و برگشت.  و در سال 65 نیز برای حضور در صحنه نبرد عازم شد که با مخالفت مسئول اعزام شهرستان زرند که به هیکل ریز و نحیف و لاغر او ایراد گرفته بود و کارایی او را زیر سوال برده بود از زرند برگردانده شد ولی عشق و علاقه او به امام و پاسداری از انقلاب او را آرام نگذاشت و چند ماه بعد بار دیگر عازم جبهه شد هرچند در دوّمین اعزام هم با مخالفت مسئول اعزام مواجه شده بود  امّا با قانع کردن آنها موفق به حضور در جبهه ها شد.

1j05xawtvj3almoc8m3a.gif

0ck1rcccctw5esnkocr.gif پرواز در دیار عاشقان: i8j3r1qgf06cbbbm18a.gif

1j05xawtvj3almoc8m3a.gif

 

اعزام علی اکبر به جبهه مصادف شد با یکی از عملیات های پیروزمندانه سپاهیان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدّس یعنی عملیات کربلای5 و در همین عملیات بود که علی اکبر برای پیوستن به یاران شهیدش و جانماندن از قافله شهدا لباس رزم پوشید و دوشادوش همسنگرانش به مبارزه با بعثیان کافر پرداخت  و در شب 24 دی ماه 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثز اصابت تیر به شکم به آنچه استحقاق آن را داشت رسید و پاداش مجاهدت های خود را از خداوند گرفت و مرگ با عزّت را انتخاب نمود و تا ابد یاد و نام خود را در دل دوستان و عاشقانش جاودانه ساخت و برای همیشه در حرم امامزاده ده علی آرامشی جاودانه یافت و تربت پاکش دارالشفای دردمندان وروشنی بخش راه  سرگشتگان شد

 

آسمان یادش همیشه ایّام گلباران


o6jxwowb2q3ve720zop.gif

 

تصاویری از شهید:

 

90zy9vbx4r9zztq9qtww.jpg

vhyg5blzverdrxc8hlo9.jpg

w0d6ggehqzljaona66b1.jpg

 

4k5u91w963caupmv8fcs.jpg

شادی روح شهید علی اکبر جعفری صلوات


7j4jltu3y5kbk0ku4l.gif

 

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط علی اکبر عربی در تاریخ 1393/04/14 و 23:40 دقیقه ارسال شده است

سلام
رؤيای صادقه (اهميت نماز به سفارش امام حسين)
آقای محمدعلی زکی زاده نقل کرد که شبی در عالم رؤيا ديدم آستانه حضرت امامزاده زيدبن علی قريه علی همان قبر حضرت امام حسين در کربلا است. تصميم گرفتم به زيارت بروم. با خود گفتم چقدر کربلا رفتن آسان و خلوت است. وقتی داخل شدم ديدم درب ها تو درتو و بسته است. ولی جلو هر درب که می رسيدم در باز می شد تا به ضريح رسيدم. در آنجا امام حسين را با سر و صورتی زخمی و خاک آلود ديدم که به افراد حاضر يکی يکی دست می داد. يکی از حضار به آقا عرض کرد: «آقا ما چه کنيم که به درد آخرتمان بخورد؟» ايشان فرمودند: «نماز، نماز، نماز.»



کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    چه مطلبی از شهدا را بیشتر دوست دارید؟
    به وبلاگ شهدا چه نمره ای می دهید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 64
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 58
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 101
  • بازدید ماه : 459
  • بازدید سال : 2,539
  • بازدید کلی : 44,119
  • کدهای اختصاصی

    www.doostqurani.ir/

    دوست قرآنی

    کد بارشی