بسم رب الشهداء والصدّیقین
اینجانب حاج داوود زکی زاده فرزند محمّد ساکن قریه علی بوده که صاحب همسر و سه فرزند می باشم و وصیت نامه خود را با نام خدا شروع می کنم. وصیت میکنم بعد از من مادر بچّه ها آنها را تربیّت دین خدا کند. که سنگر همه شهیدان اسلام را خالی نگذارند. و به راه اسلام عزیز ادامه دهند. که تنها راه اسلام راه امام است. و از مراجع تقلید همیشه پیروی کنند. من به جبهه حق علیه باطل اعزام می شوم که با نثار خون ناقابل خود به این نابخردان و بی دینان بفهمانم که اگر نبودم در صحرای کربلا یاری امام حسین(ع) رهبر آزاد مردان را نمایم. امروز به ندای حسین زمانم خمینی بت شکن فریاد لبّیک سر می دهم. و تا آخرین قطره خونم دست از چنین رهبری و چنین مکتبی نخواهم کشید.
و تقاضای من از ملّت مسلمان و قهرمان و مبارز و شهید پرور ایران این است که امام را تنها نگذارند و همیشه در صحنه باشند. تا توطئه گران آرزوی خود را به گور ببرند. و تقاضای دیگر من از ملّت این است که از روحانیّت متعهّد و مسئول جدا نشوند. چون این روحانیّت بود که پیشتاز انقلاب بود. و این روحانیّت است که خون هشتاد هزار شهید را لحظه به لحظه به دوش می کشد. و هرگز نمی گذارد پایمال شود.
من از این جهت به جبهه می روم تا به ندای (هل من ناصرٍ ینصرُنی) امام شهیدم پاسخ مثبت دهم. و بگویم آری من تو را یاری می کنم. آری می خواهم حرفم را به عمل برسانم. می روم تا به گفته امامان یا بکشم یا کشته شوم چون در هر دو حال پیروزیم.
و امّا ای مادر عزیزم و خانواده گرامیم مبادا که بر مرگ من بگریید چون گریه شما باعث خوشحالی دشمنان انقلابمان می شود. پس خندان باشید که از خنده شما دشمنان اسلام به وحشت خواهند افتاد. سریع تر نابود خواهند شد. و همانطور که در قرآن مجید می فرماید: آنان که در راه خدا کشته شدند خدا هرگز رنج و عمل آنان را ضایع نمی گرداند.
وصیّت می کنم هر کس پولی از من طلبکار است برود توی خانه ما بگیرد. و هر کس پولی به ما بدهکار است به خانه ما تحویل دهد. و حسابهایی که من با مردم دارم که مقداری جنس گرفته اند. توی دفترهای حساب من نوشته است. حساب کنید و بستانکاری و بدهکاری را بپردازید.
در پایان خواهش می کنم من را در امامزاده ده علی در قبر پدرم به خاک بسپارید.
والسّلام
حاج داوود زکی زاده
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
شادی روحشهیدحاجداوود زکی زاده و پدر و مادرش صلوات